سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فوتبال
 
قالب وبلاگ

تقدیم به همه انهائیکه نامردمی را تجربه کردند

بخاطر این می خواهم به کوهستان برگردم که :

انسانهایکه اخلاق را زیر پاه می گذارند

افرادیکه متظاهر به اسلام هستند و دم از انقلاب می زنند بعد سراسر زندگیشان انتفاعی است دروغ می گویند و افرادی که  با تظاهر صاحب پست شدند بعد سواد ندارند

افرادی که مصامحه کار و گوشه گیر و میانه خور

افرادی که هیچ زحمتی نکشیدند بعد یک دفعه صاحب و وارث همه چیز شدند

 افرادیکه خود را ازاد مرد می دانند  بعد هیچ بوی از ازاد مردی نبردند  وجعل  اسم  نمودند

 دروغگوها و چاپلوسها و و سیاسیون  دست بوس  افرادی که خوب حرف می زنند بعد خودشان اعتقادی ندارند  افرادیکه  افراد دیگر را  از سر راه بر می دارند به هر قیمتی  ریش سفیدان سیاسی که افراد را مصادره کردند

 و افرادی که زحمات دیگران را مصادره کردند و از افرادی که برای هیچ اخرت خودشان را براحتی می فروشند .....

 طبیعت وسیع  و انسانهای طبیعی

متن زیر ?? سال پیش نوشته شد و برنده جایزه مقاله نویسی در دانشگاه شد اما دنیای ?? سال پیش را با حال در نظر بگیریم ایا کسی هست که بخواهد در شهر بماند

 بنام خدا((من ازشهریاغی ام .مرابه زادگاه کوهستانی ام برگردانید))

من ازپریشانحالی .وسرگردانی نسل خودباخته .ازتظاهر به فضائل انسانی سخن گفته .وازتفاخروتملق سخن نمی گویم .من از پاترول و ما کسیما.وپژوهای مزین به گلهای مصنوعی.که نوعروسان را درشهر به نمایش میگذارند حرفی نمی زنم من از پا پوشهای مسخره پشت ویترینها از لباسهای فاخر وگرانبهای فروشگاها واز لوازم اغواگر.آرایش زنانه و از عروسکهای جاندار واز الات و ادوات موسیقی که دیگر نوایشان به دل نمی نشیند سخن نمی گویم من از بوغهای گوشخراش کاروانهای عروسی که آسایش وآرامش را از بیماران وماتم زدگان گرفته و جوانان فقیر دم بخت را بشدت آزار می دهد لب فرو می بندم من از درامدهای کاذب آرایشگاهای زنانه ودفتر خانه ها وبنگاهای معاملاتی. بساز بفروشها. دلالها .واسطه گرها  جیب برها.حوادث .مزاحم تلفنی ها.وازدواجهای تلفنی وخیابانی حرفی به زبان نمی آورم من از غذاهای مرد افکن پیتزا. همبرگر. سوسیس. کالباس. که زنان تن پرور را از قید وبند غذاهای معطر ومطبوع سنتی رها کرده چیزی نمی گویم .

من از شهر یاغی ام از این تمدن عاصی ام .از صدای وانت بارها کامیونها واز صدای گوشخراش موتور سیکلت ها واز صدای ممتد ومکررتلفن غورباغه ای وسوسکی چندشم می شوداز دادو هوار میوه فروشی هاوازروغن های نباتی واز خوراکهای تشریفاتی بی زارم از تهمتها وافتراها. رنگ ونیرنگ ها.ودغل بازی ها از سیمینارها. کنگرها. سخنرانی ها. خسته شدم از ستایش ها ونکوهشها آغشته به زنگار تملق متنفرم از وعده وعیدهای دروغین افسرده وماءیوسم. از مهده کودک ودانشگاه شهریه وواحدهای ترم ونظام قدیم وجدید دچار سر گیجه شدم .از زیر میزیهای بی حساب دکترین وسرگردانی بیماران ومستضعفان غمگین وناراحتم از متظاهرین به خدمت روحی آزرده وافسرده دارم از میدانها. اتوبانها .پلهای هوائی .دور خود چرخیدنهای تکراری باشگاها.رستورانها.هتل ها.میانه خوشی ندارم از همسا یه ها که خبر از دردو بیماری و فوت همسایه ها ندارند دلگیرم .

...بلاخره از سرای بی روح سالمندان که منتهای محبت فرزندان امروزی است به شدت بیمناکم .مرا از قیدو بنده جانکاه وجگر سوز رهاکنید.

مرابه زادگاهم کوهستان برگردانید...

تهده

همان جائیکه دوران طفولیت مادر مهربانم شیر پاک ولذیذ ش را بامهر عطوفت مادرانه درهم آمیخته .

همان جائیکه  گهواره مادر مهربانم ما مصون می داشت

همان جائیکه درعنفوان جوانی پدرم شهامت. شجاعت وراستی واخوت را به من آموخت .

همان جایی که پدرم درس شهامت و شجاعت را به من اموخت

همان جائیکه کره سفید گوسفند هایمان در پاتیل های دوغ خوشمزه ی محلی  شناور بود

همان جایی که پاتیل های خوشمزه در شیر محلی شناور بود

همانجائیکه ملارمان بر پا بود  

ملار

ا آوای دل انگیز دخترکان خرد سال . 

هلوسعد

 

 همانجائیکه صدای نی –نی  زنها و دستمال بازی زنان ایل

   مونچوق

لچک

 

ولالایی مادران رنجیده وسختکوش عشایری در لابلای کوهها ودره ها می پیچید

 همانجائیکه مادران سختکوش عشایری

من گیاهان معطر کوهستان وقارچ وچویل وتره کوهی را دوست می داشتم .

من گیاهان معطر کوهستان را دوست می داشتم

من از اسب و قطاروفشنگ ولباس بلند محلی عشق می ورزم .

من به لباس محلی عشق می ورزم

مرا با چین شکن لباسهای با وقار ایلی قالی وقالیچه.

گلیم وجاجیم وادویه.آویشن کوهی الفتی دیرینه بود .

نمک دان

من از صدای دهل وساز وکرنا. من از صدای ساز و کرنا چنان به وجو می امدم که

آهنگ جنگ و انقلاب مشروطیت 

 

پیر غار ده چشمه فارسان از محالات چهار گانه بختیاری میزدج محل ایزدجی ها ( ایذه )

  وداستان شیر علیمردان علیه رضا شاه و افسانه بی بی عروس. بی بی مریم.بی بی حوا.جنگ نه هزار .حماسه سفید دشت ودشت شیر.وسوگ آعلیداد-وفای خدابس وناکامی عبدممدللری چنان به وجد می امدم که تماشای هیچ فیلم مهیج سینمائی وبازی فوتبال امروز قادر نیست چنین صحنه ای را در خاطر مرده ام زنده کند...

شیر ها خوابیدند

مرا به زادگاهم کوهستان بر گردانید .

کلکله برد

تا از آبهای مفت باران از اغذیه طبیعت رایگان و مواهب خدا دادی کوهستان یک بار دیگر طعام لذیذ کبگ وتیهو وبره های شیری به سیخ ترکه های بادام جوان کوهی کشیده ودر آتش سرخ بلوط بریان کنم .

همرنگ طبیعت

مرا به زادگاهم کوهستان بر گردانید .

کوه بزیمنی

 مرا به کوهستان برگردانید

همانجائیکه از اغذیه مفت طبیعت

به ساحل رودخانه های مواج وخروشان

بازفت

به دامان دشت ها وقله های رفیع وسر بلند تا بسان عقابی

بسان عقابی دور به اوج عزت پر کشم

دور برواز از حضیض ذلت به اوج عزت پرکشیده تادیگر باردر هوای ازاد.آزادی.رافت.محبت.راستی.صداقت.مهربانی.صدق وصفا.جرات وشهامت ایلی ام رابازیابم .دیگر از شهر یاغی ام مرا به زادگاه کوهستانی ام برگردانید...


[ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 6:13 عصر ] [ علیرضا جهانبخشی ]

محمد بهمن‌بیگی

(تولد 1299 - وفات اردیبهشت 1389 [1]) نویسنده ایرانی و بنیان‌گذار آموزش عشایری در ایران است.وی در ایل قشقایی در استان فارس به دنیا آمد. پس از پایان دوره? کارشناسی حقوق در دانشگاه تهران، در راستای سیاست‌های دولتِ وقت و حمایت اصل چهار ترومن، کوشش خود را برای بر پایی مدرسه‌های سیار برای بچه‌های ایل آغاز کرد و با پی‌گیری‌های خود توانست برنامه? سوادآموزی عشایر را به تصویب برساند. او توانست دختران عشایری را نیز به مدرسه‌های سیار جلب کند و نخستین مرکز تربیت معلم عشایری را بنیان نهاد. بهمن‌بیگی برای کوشش پی‌گیر خود در راه سوادآموزی به هزاران نفر کودکِ تُرک، لُر، کُرد، بلوچ، عرب، و ترکمن، برنده? جایزه? سوادآموزی سازمان یونسکو شد. او تجربه‌های آموزشیِ خود را در چند کتاب در قالب داستان نوشته‌است.

  

مراد مرجانیان بهمن بیگی بختیاری ها

مراد مرجانیان از معلمین باسابقه استان از ییشکسوتان تعلیم و تربیت  که عمر پر برکت خود را در راستای تعلیم و تربیت فرزندان عشایر در استان و استانهای همجوار مصروف داشته است و ایشان با تاسیس دهها مدرسه و پیگیری احداث مدرسه های زیادی  در استان زحمت وافری کشیده است ایشان   از مصلحین فرهنگی و اجتماعی در استان است زادگاه ایشان  در روستای قلعه رشید  منطقه دشتک و الیکوه از ایل جلیل شهماروند و از افتخاران ایل بختیاری است استاد قلم و ادب ما  محقق تاریخی و در رشته اقتصاد و فرهنگ  سالهاست که در روزنامه ها و مجلات و هفته نامه های استان چهره علمی و تاریخی و از سرمایه های اجتماعی استان  از خود نشان داده است نامبرده که از انسان وارسته علمی انچنان قلب رئوف و مهربانی دارد که عواطف انسانی  ایشان خود الگویی مثال زندنی است تلاش های ایشان  در راستای تربیت فرزندان استان و استانهای همجوار بر کسی پوشیده نیست در همه نقاط استان در دوران تدریس ایشان بهره های علمی زیادی برده اند و اغلب استادان امروزی یاد نیک این مرد بزرگ را فراموش نکرده اند   لقب ان مرد بزرگ قشقایی که عمری برای تعلیم و تربیت عشایر  زحمت کشید امروزه مرا د مرجانیان برای بختیاری ها  همان لقب بهمن بیگی قشقایی هاست   انشالله که خداوند ایشان و همه معلمین را در سایه الطاف خود قرار دهد  

 


[ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 6:2 عصر ] [ علیرضا جهانبخشی ]

برخی از کتمان حقایقها در کتب برادران اهل سنت 

در این خلاصه سعی شده است برخی از تحریفات و کتمان حقایقی که به دست علماء اهل سنت در تاریخ و در روایات صورت پذیرفته است را تقدیم حق جویان نماییم .

چه علتی داشته که بعضی ها چنین حقایقی را کتمان کرده اند که مبادا به گوش حق جویان برسد؟

ایا باید یک عالم در نقل روایات و تاریخ مغرضانه و خیانت کارانه عمل کرد؟

ایا خطری جدیتر از این برای پیروان یک مذهب وجود دارد؟

قضاوت را به عهده خواننده گرامی میگذاریم:


[ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 6:2 عصر ] [ علیرضا جهانبخشی ]

http://www.hi98.ir/cgi-sys/suspendedpage.cgi

http://webcache.googleusercontent.com

با جستجو در گوگل در تاریخ مزبور  متوجه شدم در سایت های فوق الذکر مطلبی تحت عنوان بدبخترین پدر دنیا  بنام اگر منظور  اینجانب است ( که اخر پسوند  بختیاری و یاهلوسعدی می باشد و بنده پسوندی بدین نام ندارم و پسوند  اینجانب چیزی دیگری است  )نوشته شده است منتسب به اینجانب  نمی باشد و ضمن تذکر به مدیر سایت تقاضا دارد اصلاح نمایند  البته بنظر می رسد سایت های فوق  الذکر مسدود شده اند  


[ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 6:2 عصر ] [ علیرضا جهانبخشی ]
مورخه 9/8/89 ساعت 7 عصر  روز یکشنبه مراسم یاد بودی استاد مرحوم مسعود بختیاری برگزار می گردد در این مزاسم همه اهل قلم و ادب و اندیشه دعوت شده اند

[تصویر: I12.jpg]

 سخنرانان

 کورش و ارش کیانی 

 اسفندیار علاء الدین برادر مسعود بختیاری

 با هنر مندی کورش اسد پور و دیدار محمودی

  دکتر صادقی - پرفسور عربی - حاج اقا شیرمردی از روحانیت معظم موضوع  سخنرانی مشروطیت و بختیاری

 و ارائه مقاله شلیل   جهانبخشی   ---  توسط  کودک خردسال

  مهمان ویژه  -   استاد شوینی  عزیز

شلیـــــل                                                            

وقتی آواز شلیل زنده یاد مسعود بختیاری بگوشم می رسد مجالی برایم نمی ماند ,و چون در یایی  خروشان روح و روانم متلاطم می گردد. گویا این آهنگ متعلق به من وبرای من سروده شده است ((.وقتی می گوید تو بدیرو و موبدیر کــوه وسته میونه ــــ بل خدا طاقت بده دل هردو مونه )) ویا وقتی می گوید هردو مون سوخته دلیم , واین سوخته دلی نه از جانب همدیگر بلکه درد مشتـــرک نه از نگاه عشق بلکه از تمام دل سوختگان کــوه  های   بختیاری و یاد آور تمام مخاطرات کــوچ از پستی و بلندی گــردنه های مخوف ,اما پر خاطره تاراز و زردکــوه است . تو بدور و مــو بدور ای شلـــیل , کــوه وســــته مــــیونه   Yباوسعت سختی ها ؛ و عظمت دردی است که ؛  باید بخدا پناه جست . در ادبیات عاشقی میان افتادن کــوه مصداقی ندارد  وکدام کــوه با عظمت می تواند جلــودار عاشق قصه شلیل سلطان آواز ما باشد ، کــوه آسماری ؛ یا کــوه بلوط بلند پـــر طمطراق  و نفس گیــر ؛ ویا کــوه تارازی که کبک های ان همــواره آواز خوان دشت لاله های واژگون با نگاه مسعود ؛ سلطان شعر شلـــیل بختیاری است ویا همان کــوهی که بابت ان فرهاد ناتمام نیمی از ان را تراشید و افسانه عشق خود را ناتمام رها نمود . تمام کــوه های زاگــرس مجرمانه باید خونبهای فرهاد ها را بپردازند اگر چه ؛ بهای ان ؛ کـــــوه دنا را بکنند و ببیزند و چون ســرمه ای در چشمـــان عزیزان بکشند.   ( کــوه وسته میونه ) کوه نه از تمثیل بلندی ان است  بلکه بمثابه حجمی بزرگ چون خود کوه است که باید برداشت تا به راز و رمز عاشقی و دل سوختگی رسید شلیل  رمــز و راز درد های دشت ها وچشمه ساران این طبیعت ناشناخته از ایل بختیاری است که هزاران سوخته دلی را ؛ در خود پرورش داده است اما بیادگارنام و نشانی از آنان ؛ بمیان نیامده است ؛ شعر شلیل برای تمام گمنان و برای آنانی است که روح بی قرارشان در دامان این برزخ انتظار ســپری شد ؛ اما به آرامش نرســـیدند .         

 

 شعر شلیل شعر غمها و گریه هاست

    امامزاده طاهر ــ کرج

در هنگامی که تو از ســر راءفت از کوه پایین امدی من از سمت خورشید ؛ از سمت مشرق می ایم همچون بالا امدن خورشید بسمت تو می ایم چون بسیار انتظار کشیدم و بسیار در بطن خود سوخته بودم که امدن تو چاره ای برایم نداشت و چون مردن من در هنگام امدن تو بود ؛ نظاره گر غروب خورشید باش؛ در هنگام بالا امدنش باش واز فرط تشنگــی و بی رمقی مرا بخاطر آر ؛ ای شلیل بکمکم بیا و به من بگــو با این دل درد منــد و بیچاره ام چه کنم ؛ تنها دوای درد دل من تو  هستی و بیا مرا در امواج بی سامانی خود رها مکن ؛ چگونه با دل تنگی خود مدارا کنم در حالیکه مرا از وجودت سیراب نکردی ؛ آیا برای همیشه ؛ انتظار تورا در خاطراتم جستجــو کنم و یا مســـیر عبورت را از هــر رهگــذر کوچه و بـــرزنی سراغ بگیرم ؟, من که حاضر بودم تمام کوچ رو های دنیا را بدنبال تو بــگردم واز تمام مسیر ها بگذرم؛ شاید از تو خبری بیابم اما ای شلیل حکایت تو نیامدن است و بس .    

شلیل ؛ چی کنار سره ره ؛ یاد آور کدام انتظاری است که مانند درخت کناری تنها بر لب جاده نظاره گر مسافران و رهگذران این جاده بی انتها است تا شاید خبری از دور دست ها ؛ از سمت شمال ؛ از مسافران ئیلاق ؛ از مسیر نسیم شتابان ؛ پرس و جو کردم اما سودی نبخشید. چرا بامن چنین کردی من که گفته بودم بغیر از تو دسترسی ندارم ؛ ایا تو بفکر من بودی ؛ برگ و بارم ریخت و تو نیامدی و هرگــز هم نخواهی امد . شاید من روزی بسراغ تو بیام اما با کدام پا و با کدام رمق در حالیکه مرا فرسوده کردی و توان مرا گرفتی ومن از برگ ریزان تا بهار صبر کردم و تمام سرشاخه های امید را بو کردم اما امیدی نبود  ومن در تنهای خودم گریه کردم وبسیار اشک ریخته ام ولنگه های درب را نبسته ام در حالیکه هنوز نیامده ای  واز شب های دلگیر تا به صبح هراسانم و می ترسم ؛ مدت هاست که مرا در خودم زندانی کردی. ولی اینبار منمی ایم اما  با دلی سوخته و بی قرار و چشمانی اشک آلود ؛ وقتی امدم ای شلیل مرا از وجودت سیراب کن و مرا در آغوش بگیــر و به من آرامش ابــــدی ببخش .                                                                  

 فرشاد جهانبخشی                        

                      

              

برای شادی روح زنده یاد مسعود بختیاری صلواتی هدیه کنیم

                                        

   جهانبخشی  همیشه در غم تو اشکهایش جاری است 

 

  تصاویر عاشقانه

 


[ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 6:2 عصر ] [ علیرضا جهانبخشی ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 164729

گریزون

  • مهم نیوز